loading...
پژوهش های قرآنی
مجتبی بازدید : 3 چهارشنبه 13 دی 1391 نظرات (0)

یکی از جنبه‏های گرانسنگ و برجسته‏ی کلام وحی،اشارات‏ تارخی با درس‏های آموزنده است.این قسمت از قرآن مجید،مفسران‏ و اندیشمندان و نویسندگان عرصه‏ های مختلفی را به چالش و گمانه‏ زنی واداشته است.
نکته‏ی قابل توجه در این مباحث واردشدن در جزئیات و حواشی آن‏ است.قرآن تنها کتاب تاریخی صرف نیست که بخواهد تمامی تحولات‏ و تطورات وقایع را موشکافی و نقادی نماید،بلکه کتابی دینی،عرفانی، مذهبی،تربیتی و اخلاقی و...می‏باشد.
این کتاب سترگ و وزین در پی ترسیم رویدادها،جریانات و فراز و نشیب‏های زندگی و یا در اندیشه‏ی وقایع‏نگاری نیست،کتابی است‏ مملو از نوید و هشدار که آدمیان را به زندگی پرافتخار انسانی و خداپسندانه فرا می‏خواند.این کتاب را بر دیگر سخنان رفعتی است که‏ در وصف نمی‏گنجد،تجلی خاص خداوند کریم و سبحان است بی‏آن‏ که به چشم بصر بتوان مشاهده کرد و به چشم بصیرت به کنه ذاتش پی‏ برد.
آن‏که شوق دیدار معشوق در سر می‏پروراند و در هوای وصالش، شب را به صبح می‏رساند و از درد هجران و لذت حضور به سجده‏ درآمده،مهر از راز دل برگرفته،عقده‏ها را گشوده در خلوت انس محبوب‏ به نجوا درآمده است و گریان و نالان درمان درد می‏جوید و سکونت در جوارش را مسالت می‏نماید.
یکی از اشارات تاریخی قرآن کریم داستان ذو القرنین می‏باشد که‏ مجموعا 16 آیه از سوره‏ی کهف را به خود اختصاص داده است.
اکثر مفسرین و علمای فن اظهارنظرات متفاوتی درباره‏ی واژه‏ی‏ ذو القرنین ارائه کرده‏اند که وجه‏مشترک همه‏ی آن‏ها بیانگر این‏ واقعیت است که وی فردی خداشناس،عادل،پرهیزگار،دارای نیروی‏ ممتاز و الهامات خدایی بوده است.جستار در بازخوانی برخی متون این‏ واقعیت تاریخی را در ازهان و افکار عموی کاملا روشن و آشکار می‏سازد.
ذی القرنین هر که باشد سالیان متمادی را در تنازع با اقوام مهاجم‏ و خونخوار سپری نموده سدی آهنین ساخته غرب و شرق عالم را طی‏ نموده و عده‏ی کثیری را مطیع خویش کرده است.بدون این‏که به افراد بی‏گناه ضرری برساند،همه‏جا دم از عدالت و حقوق انسانیت می‏زند.
در قرآن نامی از پیامبری وی برده نشده است،گروهی وی را با اسکندر مقدونی اشتباه گرفته و برخی دیگر تفاسیر بعضا متشابهی ارائه‏ داده‏اند.در این مقال برآنیم تا جنبه‏های گوناگون این شخصیت تاریخی‏ و قرآنی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و از تفاسیر مختلف و نظریات‏ متقن و محکم بهره گرفته،آن‏ها را با مدارک موجود تطبیق داده‏ایم. نگارنده سطور هر گز مدعی کمال اثر نیست،لغزش‏ها و خطاهای‏ احتمالی را حمل بر قصور شخصی قلمداد می‏کند،باشد تصویری روشن‏ و بیانی رسا از این شخصیت به دست دهیم.
ذو القرنین: zu-l-gharnayn [ع.صاحب دو شاخ‏]
داشتن دو شاخ از تخیلات اساطیری بسیار کهن است.نرم سین‏ NARM-SIN پادشاه اکد در عدد ADAD با دو شاخ در مساله‏ی‏ شوق مصور است.ژپتیر آمون JOOITERAMMON با دو شاخ‏ معرفی گردیده،گروهی از شاهان قدیم به این لقب خوانده شده‏اند:
1-منذر بن امرء القیس بن نعمان مکنی به ابن ماء السماء.جد نعمان بن منذر از ملوک ممد.
2-ملک تبع الاقرن پادشاه عربستان جنوبی.
3-شمر بن افریقیس بن ابرهه بن الرایش.
4-عمرو بن منذر لخمی.
5-اسکندر مقدونی.
ابو کلام آزاد(هندی)به قراین و اماراتی مراد از«ذی القرنین» مذکور در قرآن را«کورش»موسس سلسله‏ی هخامنشی دانسته‏ است.2

وجه‏ تسمیه‏ی ذی القرنین

درباره‏ی علت نامگذاری وی به این نام نظرات گوناگونی وارد شده‏ که به برخی از آن‏ها اشاره می‏کنیم:
1-عده‏یی معتقدند که به این دلیل وی را ذی القرنین خوانند که دو گیسو داشت و موهای خود را بر دو بخش مرتب می‏کرد.
2-گروهی دیگر اعتقاد دارند که در دو طرف سرش برآمدگی خاصی‏ بسان دو شاخک بود که آن‏ها را زیر کلاه نهان می‏کرد.
3-نظریه‏ی سوم حاکی از آن است که فرمانروایی و احاطه‏اش بر مشرق و مغرب علت نامگذاری فوق است.
4-نظریه‏ی دیگر بیان داشته:بدان‏سبب به این نام خوانده شده که‏ در عالم رویا به گونه‏ای به خورشید نزدیک گردید که دو شاخ غربی و شرقی آن‏را فراگرفت و هنگامی که داستان خواب خود را برای یاران‏ خود باز گفت او را ذی القرنین یا کسی که شرق و غرب گیتی را گرفته‏ است نامیدند،زیرا به روایت اما علی(ع)خدواند همه‏ی وسایل و اسباب‏ قدرت را به وی ارزانی داشت و همه جا را برای او روشن ساخت به گونه‏ ای که شب‏وروز برای او یکسان گردید.

ذو القرنین چه کسی بود؟

عده‏ای گفته‏اند وی کسی جز اسکندر مقدونی نیست.لذا اورا اسکندر ذی القرنین می‏خواندند و اعتقاد داشتند که بعد از مرگ پدرش‏ بر کشورهای روم و مغرب و مصر تسلط یافت و شهر اسکندریه را بنا نمود.پس شام و بیت المقدس را در زیر سلطه خود گرفت،به‏زغم این‏ گروه وی بیش از 36 سال عمر نکرد و جسدش را به اسکندریه بردند.3
نظر دوم حاکی از آن است که وی یکی از پادشان یمن بوده است. پادشان یمن به نام تبع خوانده می‏شدند که جمع آن تبابعه بوده است. ابو ریحان بیرونی در الاثار الباقیه از این نظریه دفاع کرده است.حتی در اشعار حمیری‏ها،افتخار به وجود ذی القرنین شده است.
سومین نظریه و جدیدترین نظریه که دانشمند معروف اسلامی‏ «ابو الکلام آزاد»که وزیر فرهنگ هندوستان بود،ابراز داشته است؛طبق‏ نظر وی ذی القرنین همان کورش کبیر،پادشاه هخامنشی است.
نظریات اول و دوم هیچ‏گونه مدارک و اسناد قابل توجهی ارائه نداده‏ است،خصوصا درباره‏ی سد معروفی که ذی القرنین ساخته عده‏ای‏ همان سد مارب یمن را ساخته‏ی ذی القرنین دانسته‏اند،درحالی‏که با توجه به اشارات قرآنی این دعا،گزاف و دور از واقعیت است،زیرا سدی‏ که توسط ذی القرنین ساخته شد،از مس و آهن است ولی سد مارب از مصالح معمولی ساخته شده است.
دیگر این‏که کاربرد آهن در قلمرو امپراطوری ایران در آن زمان‏ معمول و متداول بوده است.
از روایات متعدد و از اصل قرآن چیزی‏که صراحتا دلالت بر پیامبری‏ وی نماید،استنباط نمی‏گردد.از پیامبر و ائمه‏ی اهل بیت نیز نقل شده‏ که:
«او پیامبر نبود،بلکه بنده‏ی صالحی بود.»4
اساس نظریه‏ی سوم بر دو اصل استوار است:
1)سوال کنندگان درباره‏ی ذی القرنین یهود بوده‏اند،
«یسئلونک‏ عن ذی القرنین»
از میان کتب معروف یهود به کتاب دانیال فصل هشتم اشاره‏ می‏کنیم:
«در سال سلطنت«بل شصّر»به من که دانیالم رویایی مریی شد بعد از رویایی که اولا به من مرئی شده بود،و در رویا دیدم و هنگامی دیدنم‏ چنین شد که من در قصر«شوشان»که در کشور«عیلام»است بودم و در خواب دیدم که در نزد نهر«اولای»هستم.چشمان خود را برداشته‏ نگریستم و اینک قوچی در برابر نهر ایستاد و صاحب دو شاخ بود شاخ‏ هایش بلند،و آن قوچ را به سمت مغربی و شمالی و جنوبی شاخ‏زنان‏ دیدم و هیچ حیوانی در مقابلش مقاومت نتوانست کرد،و از این‏که احدی‏ نبود که از دستش رهایی بدهد لهذا موافق رأی خود عمل می‏نمود و بزرگ می‏شد.
در همین کتاب نقل شده:«جبرئیل»بر او آشکار گشت و خوابش را چنین تعبیر نمود:قوچ صاحب دو شاخ،ملوک مدائن و فارس است(یا ملوک ماد و فارس)
یهود از بشارت رویایی دانیال متوجه شدند که دوران اسارت آن‏ها با قیام یکی از پادشاهان ماد و فارس و پیروزیش بر شاهان بابل پایان‏ می‏یابد و از چنگال بابلیان آزاد خواهند شد.پس از مدتی کوروش،در صحنه‏ی ایران ظاهر شد و کشور ماد و فارس را یکی کرد و سلطنتی‏ بزرگ پدید آورد و در سه جهت(غرب و شرق و جنوب)فتوحات گسترده‏ ای انجام داد،جالب این‏که در تورات در کتاب اشعیا،فصل 43،شماره‏ 28 چنین می‏خوانیم:«آن‏گاه در خصوص کوروش می‏فرماید که شبان‏ من اوست و تمامی مشیتم را به اتمام رسانده و به اورشلیم خواهد گفت‏ که بنا کرده خواهی شد»و در بخشی دیگر از کورش به عقاب مشرق‏ تعبیر کرده‏اند.
2)در قرن نوزدهم در حوالی استخر در کنار نهر مرغاب،مجسمه‏یی‏ از کورش کشف شد که تقریبا به قامت یک انسان است و کوروش را در صورتی نشان می‏هد که دو بال همانند بال عقاب از دو جانبش گشوده‏ شد و تاجی به سر دارد که دو شاخ همانند شاخ‏های قوچ در آن دیه‏ می‏شود،این مجسمه مورد توجه کثیری از اندیشمندان و جهانگردان‏ قرار گرفت.
آن‏چه که این نظریات را بیش‏تر تقویت می‏کند اوصاف اخلاقی‏ کوروش است.
هرودوت مورخ یونانی می‏نویسد:«کوروش فرمان داد تا سپاهیانش‏ جز به روی جنگجویان شمشیر نکشند،وی پادشاهی کریم و سخی و بسیار ملایم و مهربان بود.»
او پادشاهی عاقل و با فضایل بود،شعارش خدمت به انسانیت و خوی‏ او بذل عدالت بود و تواضع و سماحت در وجود او جای کبروعجب را فرا گرفته بود.
اگر نگاهی به نقشه‏ی ساحل غربی آسیای صغیر بیندازیم،خواهیم‏ دید که قسمت اعظم ساحل در خلیجک‏ها کوچک غرق می‏شود، مخصوصا در نزدیکی«ازمیر»ترکیه که خلیج صورت چشمه‏ای به خود می‏گیرد،قرآن می‏گوید:«ذی القرنین در سفر غریبش احساس کرد خورشید در چشمه‏ی گل‏آلودی فرو می‏رود».
قرآن کریم فقط اشاره به سه سفر ذی القرنین کرده،اول به مغرب‏ تا آن‏جا که به محل فرو رفتن خورشید رسیده و دیده است که آفتاب در عین حمله فرو می‏رود و سفر دوم به مشرق بوده،تا آن‏جا که به محل‏ طلوع خورشید رسیده و در آن‏جا به قومی برخورده که خداوند میان آنان‏ و آفتاب سروحجابی قرار نداده و سوم به موضع بین السدید که در آن‏ جا به مردمی برخورده که به هیچ‏وجه حرف به خرجشان نمی‏رفته است، و چون از شر یأجوج و مأجوج شکایت کردند،و پیشنهاد کردند که هزینه‏ ای در اختیارش گذارند،او برایشان دیواری بکشد تا مانع نفوذ یأجوج و مأجوج شود.

تعبیر قرآن

«حتی اذا بلغ مطلع الشمس وجدها تطلع علی قوم لم‏ تجعل لهم من دونها شرا»
اشاره به سفر کوروش به منتهای شرق دارد. وی در آن‏جا مشاهده کرد خورشید برقومی طلوع می‏کند که در برابر تابش آن سایبانی ندارد،اشاره است به این مسئله که آن قوم بیابان‏گرد و صحرانورد بودند.
همچنین سدی که در قرآن بر آن اشاره شده که ذی القرنین از آهن و مس ساخته.
«قال ما ملکنی فیه ربی خیر فاعینونی بقوه اجعل بینکم‏ و بینهم ردما»
ذی القرنین گفت:«آن‏چه را خدا در اختیار من قرار داده، بهتر است از آن‏چه شما پیشنهاد می‏کنید،مرا با نیرویی یاری کنید تا میان شما و آن‏ها سد محکمی ایجاد کنم،قطعات بزرگ آهن برای من‏ بیاورید تا کاملا میان دو کوه را پوشانید»،پس گفت:«در آتش بدمین، تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد،گفت اکنون مس ذوب‏شده برای‏ من بیاورید،تا به روی آن بریزم.»گروهی اصرار دارند که دیوار چین را همان سد ذی القرنین قلمداد کنند،ولی دیوار چین نه از آهن و نه از مس‏ ساخته شده است.
گروهی دیگر سد مارب یمن را همان سدی می‏دانند که کوروش‏ ساخته است ولی سد مارب برای جلوگیری از سیلاب و به منظور ذخیره‏ی آب بوده و ساختمانش از آهن و مس نیست،به‏گفته‏ی برخی‏ سد مزبور ساخته‏ی یکی از ملوک آشور بوده که اسم پادشاه را بلنس‏ گفته‏اند.که در حوالی قرن هفتم قبل از میلاد مسیح هجوم اقوام سیت‏ قرار می‏گرفته و این اقوام از تنگنای جبال قفقاز تا ارمنستان آنگه‏ ناحیه‏ی غربی ایران هجوم می‏آورند.5
ولی به گواهی دانشمندان در سرزمین قفقاز میان دریای خزر و دریای سیاه سلسله کوه‏هایی است هم‏چون یک دیوار که شمال را از جنوب جدا می‏کند،تنها تنگه‏ای که در میان این کوه‏های دیوار مانند وجود دارد تنگه‏ی داریال است و در آن‏جا دیوار آهنین باستانی به چشم‏ می‏خورد و گروهی اعتقاد دارند که سد ذی القرنین همین سد است که‏ عرض آن را پنجاه و ارتفاعش را دویست متر ذکر کرده‏اند.
جالب‏توجه این‏که در آن نزدیکی نهری است به نام سائرس که به‏ معنی کوروش است(یونانیان کوروش را سایرس می‏نامیدند)
حدود پانصد سال قبل از میلاد،از ناحیه‏ی قبایل مغول(که احتمالا اشاره به همان یأجوج و مأجوج قرآن باشد)6حملاتی علیه ممالک غربی‏ صورت گرفت،در این زمان با اتحاد حکومت ماد و فارس اوضاع کاملا دگرگون شد و ظاهرا مردم قفقاز از کوروش درخواست نمودند که سدی‏ در مقابل آن‏ها ایجاد کند،از آن زمان به بعد آسیای غربی از حملات این‏ قبائل وحشی آسوده شد.
به احتمال زیاد یأجوج و مأجوج در بهاران هجوم می‏آورند و همه‏ی‏ امکانات و کشت و زرع را می‏خوردند و می‏بردند؛اینان از نسل یافت یکی‏ از فرزندان نوح می‏باشند که این فرزند مورد لعن و نفرین پدر قرا گرفت‏ و این قوم از تبار یافث می‏باشند.
عده‏ای اعتقاد دارند وی فریدون بن اثقیان ابن جمشید پنجمین‏ پادشاه پیشدادی ایران‏زمین بوده است،وی بر کل زمین احاطه کرد و کره‏ی‏زمین را به سه قسمت تقسیم نمود و به فرزندان خویش واگذار کرد.
فخر رازی در تفسیر خویش تاکید می‏کند که ذی القرنین همان‏ اسکندر مقدونی است و لی وی هم به اشتباه محرزی دچار شده است و آن سدی است ک در یمن به نام م‏آرب ساخته شده و از جنس آهن و مس نیس.
نویسنده‏ی کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران،ذی القرنین را همان‏ اسکندر دانسته و در خصوص وجه‏تسمیه‏ی آن به عمر صد ساله‏ی وی‏ اشاره کرده است.7
همین نویسنده در صفحات 189 کتاب خویش قولی را از باب پنجاه‏ و یک کتاب اشعیاء نبی می‏آورد که:قوم یهود بی‏صبرانه آرزوی فردی‏ را می‏نمایند که حکومت بابل را به زانو درآورده و آن‏ها را از چنگال‏ غاصبان برهاند،در قسمتی از این کتاب از کوروش به مسیح خویش یاد نموده و پس از پیروزی وی بر بابل به توصیف جوانمردی‏ها و دلاوری‏ های او پرداخته‏اند.
پروردگار به مسیح خود درباره‏ی کوروش چنین می‏فرماید:«آن‏ کسی که من دستش را گرفتم تا کمرگاه دشمن را خرد کند تا برابر او درهای دولنگه‏یی را باز خواهم کرد که دروازه‏ها بسته نگردد،من‏ پیشاپیشت رفته،پشته‏ها را هموار می‏سازم و درهای برنجی شکسته و بندهای آهنین را پاره می‏نمایم،خزینه‏های ظلمت و دفینه‏های مستور به تو می‏دهم.تاکه بدانی من که تو را به اسمت می‏خوانم خداوند اسرائیلم به تو لقب دادم و تو مرا نمی‏شناسی.»8
نکته‏ی قابل‏توجه این که پرسش کنندگان از رسول خدا(ص) درباره‏ی این داستان یهود بوده‏اند:«
و یسئلونک عن ذی القرنین قل‏ ساتلوا علیکم منه و ذگرا»
و از تو[ای پیامبر]درباره‏ی ذی القرنین‏ می‏پرسند،بگو به زودی خبری از او برای شما خواهم خواند،ما در زمین‏ به او امکانات دادیم و از همه چیزی وسیله‏یی به او بخشیدیم،و او هم‏ راهی را دنبال کرد تا آن‏گاه که به جایگاه فرو شدن خورشید شد.آن را به‏گونه‏یی یافت که در چشمه‏یی گل‏آلود و تیره غروب می‏کند و گروهی را نزدیک آن یافت که کفرگرایی پیشه ساخته‏اند.به او گفتیم: ای ذی القرنین،تو آزاد هستی از این‏رو یا آنان را کیفر خواهی کرد و یا در میانشان شیوه‏یی نیکویی را پیش خواهی گرفت.
وی گفت:هر کس ستم کند،او را عذاب خواهم کرد،آن‏گاه به‏ سوی پروردگارش بازگردانیده می‏شود و او را عذابی ناشناخته عذاب‏ خواهد نمود.و اما هر کس ایمان بیاورد و کاری شایسته انجام دهد، نیکوترین پاداش را به عنوان سزا خواهد داشت و ما در فرمان خود بر او سخت نمی‏گیریم.
آن‏گاه وسیله‏یی‏]دیگر[را پی گرفت تا آن‏گاه که به جایگاه برآمدن‏ خورشید رسید،آن را به گونه‏یی یافت که بر گروهی طلوع می‏کند که‏ پوشش جز آن برایشان قرار نداده بودیم.
به اعتقاد گروهی،وی پیامبری از پیامبران خدا بوده است که همه‏ی‏ کشورها را زیر پا نهاده است و به باور عده‏یی دیگر وی پادشاهی دادگر و شایسته کردار بوده است.
حضرت علی(ع)نیز وی را بنده‏یی شایسته کردار دانسته که‏ محبوب خداوند بوده است و مردم را به درستکاری راه می‏نمود.مردم‏ بداندیش شمشیری بر بخشی از سر او فرود آوردند و او برای مدتی از میان مردم ناپدید گردید و پس از مدتی بازگشت،دوباره دعوت خویش را به‏سوی توحید و تقوی آغاز کرد،تبهکاران شمشیر دیگری به قسمت‏ دیگر سرش زدند و به همین جهت ذی القرنین نامیده شد.
ابن اثیر در تاریخ کامل خویش در ذیل داستان اسکندر دو شاخدار آورده است:
دو کس وجود دارد که نام و تاریخ‏شن در م‏آخذهای اسلامی به هم درآمیخته است:
الف)اسکندر بزرگ یا اسکندر مقدونی یا اسکندر رومی پادشاه‏ مقدونیه MACEDONIA پسر فیلیپ که در بیست سالگی به‏ پادشاهی رسید و طی 13 سال فرمانروایی یک دم نیاسود و سراسر زندگی خود را در جنگ و کشورگشایی گذارند و امپراتوری بسیار پهناور و گسترده‏یی در اروپا و آسیا و آفریقا پدید آورد.
ب)اسکندر ذی القرنین که از او در قرآن کریم در سوره‏ی کهف یاد شده و گفته‏اند:کاسه‏ی سرش دو زایده بسان دو شاخ بوده،موهای خود را به گونه‏یی دو شاخ می‏بافت،از سوی پدر و مادر هر دو بزرگ‏زاده بود، دو قرن پادشاهی کرد،یا به دو قطب رسید.9
وی در ادامه ذکر می‏کند که دلایل گروهی از نویسندگان مبنی بر انتسابر ذی القرنین به کوروش ایران دارای مدارک کافی نبوده است ولی‏ این نویسنده‏ی محترم توضیح بیش‏تری در خصوص ادعایش نمی‏دهد و به همان اشتباهی که فخر رازی مرتکب شده دچار شده است.
تحلیلی بر تاریخچه‏ی کاربرد فلزات و شکل‏گیری امپراتوری‏ هخامنشی:
لازم‏به‏ذکر است که حدود 2750 سال قبل از میلاد مسیح فلز مس‏ در منطقه‏ی ایران و آسیای جنوب غربی تا قسمت‏هایی از کشور مصر رواج داشته است که این‏کاربرد در 2350 سال قبل از میلاد به مناطق‏ قفقاز و روسیه کشیده شد که نژاد ایرانی و هندی و اروپایی در این مناطق‏ سکونت داشتند که در سال 1850 قبل از میلاد فلز مفرغ و سفالگری نیز به آن اضافه شده است.
اواخر هزاره‏ی سوم بار دیگر در بین النهرین قلع پیدا می‏شود. صادرات مس آناتولی و واردات قلع و بافته‏های آشور را تنظیم می‏کرد، حمل‏ونقل به وسیله‏ی کاروان‏های الاغ انجام می‏شد و معاملات طبق‏ رویه‏ی جا افتاده‏ی بین النهرین بر حسب نقره حساب می‏شد.
اخیرا باستان‏شناسان یک کشتی را کشف کرده‏اند که حدود 1200 سال قبل از میلاد در اطراف دماغه‏ی جلیدونیه(در سواحل جنوبی‏ ترکیه)غرق شده است،کشتی کوچکی بود که یازده متر طول داشت و حامل یک تن شمش و قارضه‏ی مس از قبرس و نیز مقداری،شاید دویست کیلو قلع بوده،قلع باید در یکی از بنادر مدیترانه‏ی شرقی‏ بارگیری شده باشد،اما مبدأ اولیه‏ی آن قاعدتا ماورای قفقاز بوده است. (اطلس تاریخی-ص 68)
تقریبا از آغاز هزاره‏ی دوم،قبل از میلاد به این‏سو،ایرانیان رفته‏ رفته از همنژادان آریایی دیگر خود،هندیان و سکاها جدایی گرفته از موطن مشترک آریاییان در سرزمین‏های شرق فلات ایران به درون این‏ فلات پا نهاده‏اند که 1000 سال قبل از میلاد(عصر آهن نامیده شده‏ است)که این استعمال بیش‏تر در منطقه‏ی آسیای غربی تا یونان و روم‏ بوده است که در سال 825 قبل از میلاد،به شبه جزیره‏ی عربستان و قسمت‏هایی از قفقاز که محل تجمع ایرانیان بوده گسترش یافت.
در این سالها طوایف ماد و پارس از ایرانیان نواحی شرقی ایران جدا شده در غرب ایران گسترش می‏یابند،با ظهور آنان تاریخ ایران از مرحله‏ی افسانه و اسطوره بیرون می‏آبند،با ظهور آنان تاریخ ایران از مرحله‏ی افسانه و اسطوره بیرون می‏آید،مادها و پارسها به تدریج‏ دستگاه حکومتی می‏یابند.(اطلس تاریخی-ص 87)
در سال 559 قبل از میلاد،کوروش دوم به تاج‏وتخت انشان،ارشد دو شاهزاده‏نشین هخامنشی که جانشین ایلام شرقی شد،(دیگری‏ پارس بود)دست یافت.
وی پادشاهی خود را با گرفتن ایلام غربی از بابل تکمیل کرد.
اوج امپراتوری ایران در سال 480 قبل از میلاد مسیح است.

کوروش:موسس سلسله ‏ی هخامنشی

529 قبل از میلاد،پسر کمبوجیه از خاندان هخامنشی بر آخرین‏ پادشاه ماد«ایش تویگو»خروج کرد.پادشاهی را از قوم ماد به قوم پارس‏ انتقال داد،وی ارمنستان،بابل،سوریه،لیدی،فریگیا را ضمیمه‏ی ایران‏ کرد و از شمال خاور تا سیحون و از خاور و جنوب تا سند تاخت،کوروش‏ در بهار سال 539 قبل از میلاد قصد تسخیر بابل کرد و از رود دجله‏ گذشته،وارد بین النهرین گردید،وی برای این‏که از سد بخت النصر بگذرد فرمان داد مسیر رودهای دجله و دیاله را تغییر دادند و آن‏گاه از مجرای دجله از سد گذشت و نبونید پادشاه بابل و سپاه او را درهم‏ شکست.
کوروش پس از تسخیر بابل با مردم به مهربانی رفتار کرد و اسرای‏ یهود را که بخت نصر از فلسطین به آن شهر آورده بود،آزاد کرد و اجازه‏ داد به فلسطین باز گردند و فرمانی صادر کرد تا معبد اروشلیم را که بخت‏ نصر ویران کرده بود از خزانه‏ی پارس بسازند.
وی چند ماه پس از تسخیر بابل پسر خود کمبوجیه را به پادشاهی‏ آن‏جا برگماشت و خود متوجه سرکوبی قبایل ماساژت‏ها که میان‏ دریاچه‏ی اورال و خزر می‏زیستند گردید،و در سال 529 قبل از میلاد به‏ دست آن قوم کشته شد.جسد او را به پاسارگاد(پارسه گرد)بردند و در آرامگاهی که امروزه به «مقبره‏ی مادر سلیمان»معروف است،به خاک‏ سپردند.
وی پادشاهی شجاع،سیاستمدار،کشوردار و باگذشت بود و به‏ عقاید دینی ملل مغلوب احترام می‏گذاشت،وی شهرهای ویران رادوباره‏ آباد می‏کرد و به مردم بخشش زیاد می‏کرد.
درس‏های آموزنده این سرگذشت:
1-سنجیده و حساب شده سخن گفتن.
32-هر جایی راهی و هر پیروزی وسیله‏ای می‏طلبد و آتیناه من کل‏ شی و سببا.
3-راز موفقیت و پیروزی:راز پیروزی ذی القرنین این بود که هر کاری را از راه شایسته و بایسته پی می‏گرفت و خود را و دیگران را با سخنان پرزرق و برقش و ادعای پر طمطراق سرگرم نمی‏ساخت.فاتبع‏ سببا.
4-تشویق و کیفر عادلانه.
5-اصل برخورد سهل و آسان با مردم.
6-تامین حقوق و امنیت مردم،ذی القرنین برای تامین حقوق انسان‏ ها و ارزانی داشتن امنیت مردم تدابیری اندیشید،از آن جمله سد عظیم‏ پدید آورد.«اجعل بینکم و بینهم ردما»
7-اصل مشارکت ملی.
8-استحکام در کار.
9-هشدار از افت غرور و خودکامگی.
10-درس یکتاپرستی و توحیدگرایی
«قلنا یا ذالقرنین اما ان تعذب‏ و اما تتخذ فیهم حسنا»
11-فناپذیری دنیا.
12-معادشناسی و ایمان به جهان دیگر.
وی در فرجام داستان روشنگری می‏کند که رستاخیز فرا می‏رسد و وعده‏ی خدا تخلف ناپذیر است و کان وعد ربی حقا.

پایان سخن

از مورخین قدما هیچ یک در اخبار خود،پادشاهی را که نامش‏ ذو القرنین و یا شبیه به آن باشد،اسم نبرده‏اند،و انتساب یأجوج و مأجوج‏ را به یکی از فرزندان حضرت نوح می‏دانند.از جمیع تفاسیر و رهیافت‏ های محققین این‏گونه استنباط می‏گردد که ذو القرنین فردی‏ یکتاپرست،مومن به روز جزا بوده و از زحمت خداوند بهره‏مند گشته‏ است.با توجه به اشارات تاریخی،جغرافیایی و بنا به اظهارات مفسرین‏ و مورخین خارجی خصوصا(ابو الکلام آزاد)و مفسرین مشهور داخلی، ذو القرنین همان کورش کبیر پادشاه ایران‏زمین می‏باشد.
صرف‏نظر از اظهارات متفاوت و گوناگون اندیشمندان،اوصافی که‏ قرآن از سد ذو القرنین و شخصیت وی ارائه می‏دهد،در انتصاب وی به‏ کوروش کبیر می‏توان با اطمینان نظر داد.
همچنین خصوصیات اخلاقی وی و نوع برخوردش با اقوام مورد تهاجم واقع شده این نظریه را بیش‏تر تقویت می‏کند.
توجه برخی دیگر از اشاره‏های تاریخی قرآن بر پادشاهان ایران زمین و بقایای اعجازبرانگیز پرسپولیس و پاسارگاد آیا نمی‏تواند شاهدی بر این‏ مدعا باشد؟
امپراتوری بزرگ هخامنشی برای اولین بار در جهان باستان با حکومت مرکزی مقتدر به عنوان‏ مصداق واقعی جهان وطنی مطرح می‏شود.در این‏ میان در بین اغلب محققین این اتفاق‏نظر وجود دارد که‏ تخت جمشید فشرده‏ای است از اطلاعات قیمتی،بنایی‏ که گویی برای همه زمان‏ها و انسان‏ها ساخته شده‏ است و پیکره و سترگ راه پله ورودی آن،همه از تخته‏ سنگ‏های یک تکه،هردم آدمی را به دنیای دیگر به‏ دنیای سرشار از یگانگی و جاودانگی خواهد بود.

پی‏نوشت‏ها

(1)-معین،محمد،فرهنگ معین،جلد 5،ص 562.
(2)-تفسیر فخر رازی،ابن اشیر،جلد 1،ص 284.
(3)-تفسیر نور الثقلین،جلد سوم،صص 294-295.
(4)-کیهان شناخت،حسن بن قطان مروزی.
(5)- قالوا یا ذی القرنین ان یأجوج و مأجوج مفسدون فی الارض،94 کهف.
(6)-تاریخ ده هزار ساله ایران،ص 88.
(7)-تفسیر المیزان،ص 653.
(8)-تاریخ کامل،ابن اثیر،ترجمه دکتر محمد حسین روحانی،نشر اساطیر،ص 327.

فهرست منابع و مآخذ

1-ابو علی الفضل بن الحسن الطبری،تفسیر مجمع البیان،ترجمه آیات و تحقیق،علی‏ کرمی،نشر فراهانی،جلد هشتم بهار 1380.
2-مکارم شیرازی،ناصر،تفسیر نمونه،نشر دار الکتب الاسلامیه،چاپ دوم،1361، جلد 12.
3-مک ایودی،کالین،اطلس جهان،ترجمه‏ی فریدون فاطمی،نشر مرکز چاپ چهارم، 1371،ترجمه:
1-ANCIENTHISTORY 2-MEDIEVAL HISTORY 3-MODERN HISTORY 4-RECENT HISTORY-EUROOE SINCE 1516 BY COLIN MCEVEDY
4-نقی پوز فز،ولی الله،تدبر در قرآن،نشر اسوه،چاپ اول 1371.
5-رضایی،عبد العظیم،تاریخ ده هزار ساله ایران،جلد اول،نشر اقبال،چاپ ششم، 1373،ص 87.
6-بریان،پیر.امپراتوری هخامنشی،ترجمه‏ی ناهید فروغان،نشر قطره،جلد اول‏ چاپ اول 1381.
7-طباطبایی،سید محمد حسین،تفسیر المیزان،نشر رجاء،با همکاری انتشارات‏ امیر کبیر،تابستان 1363.
8-معین،محمد،فرهنگ،جلد 5،انتشارات امیر کبیر.
9-ابن اثیر،تاریخ کامل،ترجمه‏ی دکتر محمد حسین روحانی،جلد 1،نشر اساطیر، چاپ اول سال 1370.
10-دهخدا،علی اکبر،لغت‏نامه.
11-قطان مروزی،حسن.گیهان شناخت.

نویسنده:رضا ابراهیمی

منبع: منبع: پورتال دانشنامه موضوعی قرآن

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 14
  • بازدید ماه : 18
  • بازدید سال : 121
  • بازدید کلی : 321